10%

مرهون عشق

قیمت اصلی 220،000 تومان بود.قیمت فعلی 198،000 تومان است.

موجود
  • نام کتاب : مرهون عشق
  • نویسنده : رضا عقیلی (آریا)
  • قطع : رقعی
  • تعداد صفحات : 213 صفحه
  • انتشارات کیمیای اندیشه
  • لیتوگرافی،چاپ و صحافی : کاری گرافیک
  • تیراژ : 1000

برخی از  اشعار کتاب مرهون عشق

داد از دل بیمارم ، درگیر چه ها افتاد
هر قرعه بد بختی، چرخید و به ما افتاد

چون اَبر و مَه و خورشید از دیده نهان افتاد
هر غُنچه ز بستانم ، از نقش و نما افتاد

آن پیر مغانی که ما را به شفاعت خواند
چون عمق خزانم دید از وِردِ و دعا افتاد

با نغمه هر بلبل صد غُنچه به رقص آمد
فرجام بد ما بین ، در دشت بلا افتاد

بر بی خبران گویید ، یکبار به من گویند
آن مهر و مروتها ، از سینه کجا افتاد

ای هاتف میخانه دیگر تو چه می گویی
این نقش دلم را بین در خون و عزا افتاد

چون ساقی میخانه بگزید سیه جامه
هم مطرب و میخانه از ساز و نوا افتاد

ما را چه بُوَد تدبیر در گردش این دوران
کاین نقطه پرگارم ، در دست قضا افتاد

گویم که چه ها کردیم با موطن و این خانه
تا کرده و نا کرده ، از چشم خدا افتاد

می روم آه و فغان بر در میخانه کنم
طلب صبر ز او بر دل ویرانه کنم

ما که آواره شدیم از پی هجرت تو بگو
به کجا بعد تو از بهر خودم خانه کنم

به خدا این دل ما طاقت لحظه ای نداشت
تو به خاک باشی و من بغض یتیمانه کنم

شمع خاموش شده ام باز بتاب بر شب ما
دور آن شعله تو گردش پروانه کنم

مهر مادر نگذاشت دست تمنا ببرم
طلب مهر و وفا ز دست بیگانه کنم

آمده ام همچو کبوتر به مزار و گلشنت
له له و پرسه زنان ، باز طلب دانه کنم

مرگ اگر حق بُودَش آری بگویم ای خدا
برسان حق مرا ، کنار او لانه کنم

کتابهای شعر معاصر ۱۴۰۳

 

ای خدا جانی بده بر پیکر بی جان من
تا نگیرد کس ز من ، اندیشه و ایمان من

آمدم در کوی تو ، دست دعا بالا برم
تا بگیرد دست الطافت مگر دستان من

پا برهنه  آمدم ، کوبم  درِ  این خانه  را
تا مگر دستی کشی بر چهره ی گریان من

سوی تو آیم همی شرمنده از کردار خود
ای که می دانی همه از کرده پنهان من

می زنم  بانگی میان ‌ کلبهِ  تنهاییم
تا ثریا می رود نالیدن و افغان من

یک نظر بر من کن ای تو ناجی والا مقام
تا شود سبز از بهار عشق تو بستانِ  من

رخنه کرده نام تو در تار و پود آریا
ای  سر آغاز  وجودِ هستی و دیوانِ  ‌‌‌من

 

شمع من باش که در آتش تو خانه کنم
خویش را در هوس وصل تو پروانه کنم

آشنای دل من باش که در راه وصال
خویش را با همه کس غیر تو بیگانه کنم

عشق زیبای تو گر مونس جانم باشد
نام زیبای تو را سر در این خانه کنم

هاتفِ عشق اگر مژده ی وصلش بدهد
جان خود را به فدای رخ جانانه کنم

ساقی عشق اگر قرعه به نامم بزند
همه ی جان و تنم بر سرِ پیمانه کنم

آریای توام ای یار ، صدایم کن تا
اشک را در غم تو گوهر یک دانه کنم

 

کج کرده ام از مرگ به سویت گذرم را
جویم ز دل ظلمت این شب ، سحرم را

مستانه روم تا که به راه تو بمیرم
کز کوی تو‌ پرسند رفیقان خبرم را

سرمایه ی من صاف دلی بود و جوانی
در راه تو من باخته ام سیم و زرم را

در عالم مستی ز غم عشق ، خرابم
مستم و مپرسید طریق حذرم را

من شاه خرابات نشینم که بخواهم
تا ساقی مجلس بدهد تاج سرم را

چون سرو اگر سایه دهم بر همه مردم
آخر تبر خلق بِبُرّد کمرم را

گشتم که بجویم و دریغا که نَجُستم
آن کس که بُوَد تکیه ی چشمان ترم را

 

موی من گشت سپید عمر خزانی می کرد
سرم از موی سیه خانه تکانی می کرد

همچو آئینه نگاهم به قدح تا افتاد
دیدم از خون دلم شرح و بیانی می کرد

مرغ عشق تو که در کنج دلم بود اسیر
بی محابا همه دم دل نگرانی می کرد

کودک سر به هوایِ دل بازیگوشم
بی خیال از غم دل ، چشم چرانی می کرد

نزد آن باد صبایی که به دشت آمده بود
طلب سبزه و گل ، جوی روانی می کرد

تشنه ی باده ی پر دُردِ چهل ساله شدم
گر چه در دست من این جام، گرانی می کرد

همچو معشوق ، جوانی ز کنارم رد شد
آریا در غم او مرثیه خوانی می کرد

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مرهون عشق

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *