کتاب تاریخچه خانه تئاتر
درباره کتاب تاریخچه خانه تئاتر –جلد دوم
نویسنده: منوچهر اکبرلو
انتشارات :کیمیای اندیشه
در زمستان سال ۱۳۷۸ عده اي از هنرمندان و مسئولان تئاتري وقت ،پايه گذار یک NGO شدند كه مي بايد اهداف مهم و اساسي هنرمندان تئاتر را دنبال مي كرد. این NGO، خانه تئاتر نام گرفت. اين هیات موسس پس از عضو گيري موقت ،در جلسه مجمع عمومي كه به منظور تصويب اساسنامه و انتخابات هیات مديره موقت خانه تئاتر برگزار شد، ادامه فعاليت اين تشكيلات صنفي را به هیات مديره واگذار كردند .
در ادامه، انجمن های تئاتر شامل انجمن بازيگران ، كارگردانان ، نمايشنامه نويسان ، منتقدان ، ، نمايشگران عروسكي ،طراحان صحنه و لباس ، كاركنان فني و هنري ، تئاتر خياباني ،کودک ونوجوان،طراحان حرکات موزون،موسیقی،عکاسان،مدرسان و پژوهشگران وگریمورها تشکیل شد كه در حال فعالیت هستند.
خانه تئاتر موظف است از حقوق صنفي ، اجتماعي و مادي معنوي اعضاي خود و امنيت شغلي حرفه اي آن ها پشتيباني و دفاع كند . همچنين تلاش براي فراهم آوردن امكانات رفاهي اعضا از طريق راهنمايي، مشاوره ، كمك به تشكيل صندوق تعاون و شركت تعاوني و نيز بيمه اعضا از جمله اهداف اين تشکل به شمار مي رود.
و نیز بر اساس اساسنامه این تشکل، اعتلاي سطح دانش و بينش عمومي نسبت به هنر تئاتر و هدايت و رشد استعدادهاي ارزنده بالقوه هنري و ايجاد هماهنگي و همكاري بين گرايش ها ، گروه ها و نهادهايي كه با تئاتر سروكار دارند از طريق روشهاي متناسب امكان پذير خواهد بود.
منوچهر اکبرلو در یک پژوهش دوجلدی تاریخچه ۲۴ ساله خانه تئاتر را مستندسازی کرده است. جلد اول که در سال ۱۳۸۸ منتشر شد فعالیت های ۱۰سال نخست را ثبت کرده بود و کتاب کنونی ،تاریخچه فعالیت های ۱۴ ساله اخیر این نهاد ( تا ۱۴۰۳) را در بر می گیرد که توسط انتشارات کیمیای اندیشه به بازار نشر عرضه شده است.
اکبرلو به مناسبت انتشار این کتاب یادداشتی نوشته و آن را تشریح کرده است.
۱- ارایه پیشنهادِ نگارش این کتاب، برگرفته از یک دغدغه است. این که: ما ایرانیها اهل ثبتِ تجربههای خود نیستیم. یادمان میرود که چه کردهایم و در نتیجه تجربههای خود را تکرار میکنیم! و بعد، از سرعت کم ِپیشرفت، گله میکنیم.
در زمینه تئاتر نیز چنین است. فهرست تاریخ نویسیها و شرح زندگی نویسیها را در ذهن مرور کنید. بعید میدانم بتوانید از انگشتان یک دست فراتر بروید. خبری هم از معدود کتابهای چاپ قدیم و جدید نیست. کسی به نشریات قدیمی دسترسی ندارد و خلاصه آن که نمیدانیم چه کردهایم. از تماشاخانهها، گروههای نمایشی، آغازگران تئاتر و… چه میدانیم؟ ثبت تاریخ تئاتر یک ضرورت تئاتری است. و به نظر من، فراتر از کوشش برای به اجرا رساندن یک نمایش. چرا که بدون آن ثبت، در این تولیدِ جدید هنری، بی توجه به تجربههای پیشین، دوباره از نقطه صفر آغاز میکنیم.
چه کسی فهرست- فقط فهرستِ- کامل تمامی فعالیتهای تئاتری خود را دارد؟ تحلیلها، بیان اندیشهها به هنگام خلق آن اثر، نقدِ از درون آن اثر، در طول اجرا و پس از آن؛ به جای خود.
۲- آيا يكي از دلايل گُسستِ فاصله نسل نو و پيش كسوتان تئاتر همين نيست كه از راه آمدگان به معناي واقعي كلمه نميدانند كه گذشتگان چه كردهاند؟ به راستي نسل نو جز شنيدن مكرر توصيفات از مثلاً شكوفايي تئاتر در دهه ۴۰ و انبوه گروههاي نمايشي، ديگر چه ميداند؟جز چند كتاب پراكنده از گفتگوها و شرح خاطرات از پيش كسوتان، چه داريم؟ اسناد كجاست؟ متون نمايشي، يادداشتها، صورتجلسات، اسناد رسمي دولتي، بخشنامهها، دستورالعملها و… هيچ گاه ديده و خوانده نميشوند؟ اسناد، مقدمه آشنايي با يك پديده و ابزار تحليلاند. اما ما آنها را جدي نميگيريم. چرا كه عادت نداريم آن چه را تجربه كردهايم ثبت كنيم تا هم خودمان بعدها بتوانیم بدان ها مراجعه كنيم و هم ديگران را از آن بهرهمند سازيم. اين همان حرفي است كه بهزاد فراهاني در تاریخ ۱۹/۶/۸۱ به نماينده دانشجويان تئاتر مي زند: «ما در روابطمان با شاگردانمان مشكل داريم. زيرا در مورد آن چه شنيدهاند خبر درستي ندارند و آن را كارساز نميدانند».
همچنين است اين سخنِ بهروز غريبپور در ۸/۵/۸۰ كه ميگويد: «خانه تئاتر كه نميتواند تمام كژيهاي ۱۵۰ ساله تئاتر را يك باره حل كند». چون گويي كه در آغازِ اين راه ۱۵۰ ساله ايستاده است.ما اكنون نميدانيم تئاتريهاي دهه ۴۰ چه جلساتي براي رفع كژيهاي تئاتر داشتهاند. به چه نقطهاي رسيدهاند.
عزت الله انتظامی، مهر۱۳۸۵ می گوید:«فکر می کنم جوانان باید تشخیص دهند که رسیدن به مقام بالایِ هنری ساده نیست. فقط کافی است سرگذشت ما را ببینند که از کجا آمده ایم و به کجا رسیده ایم».اما منبع جوانان چه آثاری است؟
راستی نسل های پیشین چگونه جلسه گذاشتهاند؟ آيا آنها هم مثل اكنونِ ما مشكل داشتهاند: «مشكل ما اين است كه هيچ وقت سرِ دستور جلسهها بحث نميكنيم. هميشه يك بحث جديد را پيش ميكشيم و بدون نتيجه آن را رها ميكنيم.» ( هما جدیکار:۸/۵/۸۱)
چنين است كه نگارنده پس از انبوه تماسها، ملاقاتها و خواهشها، موفق شده است تنها به معدود اسناد دست اندركاران، دست يابد. اسنادي كه حيفمان ميآيد ديگري بخواند! خودمان هم از آن استفاده نميكنيم و اين دُورِ افسوس برانگیز، ادامه دارد. هيچ راهي هم براي ايجاد انگيزه وجود ندارد. هرچه ميگويي: اين اسناد را نگهداشتهايد براي روز مبادا؟ خوب، اكنون روز مبادا است! مگر قرار نيست زماني از آنها براي اثبات تواناييها، فعاليتها و تاثيرات خود بگوييد؟ اينك زمان آن است. بدهيد و بگوييد تا ديگران هم بخوانند و بدانند كه چه كردهايد. اما پاسخ چيست؟: «باشد، نگاه كنم»، «پيدايش نكردم»، «بعداً تماس بگيريد»، «يادم بينداز» ، «ميفرستم» و … .
و چه كميابند آدمهايي كه بيچشمداشتي هر چه ميدانند ميگويند و هرچه دارند عرضه ميكنند و خسته نباشيدي بدرقه ميكنند.
۳- خانه تئاتر نيز مستثني نيست. در اين كتاب خواهيد خواند هزار راهِ نرفته را. كوششهاي بيفرجام و با فرجام را، كه چون كمتر ثبت شدهاند، بارها تكرار شدهاند. بحثهايي چون صنفي بودن يا فرهنگي بودن، تعامل يا تقابل با مديران دولتي، چگونگي جذب حامي مالي، رابطه انجمنها با هيات مديره مركزي،رابطه بيانيهها با سياست، فعاليتهاي درآمدزا، استعفاها، پيگيري پيشنهادها و… .
این ها بارها و بارها تكرار شدهاند. بحثهايي كه يا جمعبندي نداشته است يا تجربه شده، اما مدتي بعد دوباره از آغاز به آن پرداختهايم. «ما راههاي رفته را كه به نتيجه نرسيده نبايد دوباره برويم».) ايرج راد – ۵/۵/۱۳۷۹( آيا «مانع بزرگ، سازمان ناپذيري هنرمندان» است؟ (محمدعلي زم در جلسه ۲۷/۱/۱۳۸۰ با هيات مديره خانه تئاتر). آيا «مساله ما فقط تجربه نداشتن نبود. ما شرايط لازم را هم نداشتيم»؟ (محمدرضا خاكي- ۸/۱۰/۸۰)
درهر حال نداشتن تاریخ مُدّون ،ما را به تکرار گذشته وادار می کند.
این که «خانه تئاتر باید مرکز اسناد معتبر و منظمی را داشته باشد» را ایرج راد، ۲۴ بهمن۸۶ گفته است و این گونه کتابها باید که، آغازگر آن «مرکز اسناد»باشد.
۴- در مورد آثار پژوهشي، فقط يك نكته را قاطعانه ميتوان گفت: «اين پژوهش كامل نيست!» همچنين هر كتابِ پژوهشي نيازمند انتشار چاپهاي بعدي است تا در تعامل با خوانندگان و افرادي كه نامشان در كتاب آمده است؛ كامل و اصلاح شود. اين درخواست پژوهشگر است كه توضيحات اصلاحي و تكميلي خود را براي چاپهايِ- احتماليِ- بعدي ارايه فرماييد.
۵- پژوهشگر بسيار تمايل داشت تا كتاب، از عكس نيز بهره ببرد. اما اين، حجم كتاب را حداقل دوبرابر صفحات موجود ميكرد. اميد است تصاوير به شكلي ديگر – مثلاً در موزه تئاتر- ماندگار شوند. موزهاي كه اكنون وجود ندارد. اميد است كه آرشيو مركزي خانه تئاتر در ساختمان آينده، بتواند چنين مهمي را انجام دهد.
۶- بيطرفي، شرط اول تاريخ نويسی است. بنابراين عبارتها به گونهاي تنظيم شدهاند كه بارِ ارزشي مثبت يا منفي نسبت به يك شخص، پيشنهاد، فعاليت يا جريان را نداشته باشد.
۷- در مواردي براي آشنايي بيشتر خواننده، توضيحات جداگانهاي در بخش پيوستها آمده است.توضیح درباره بسیاری از این موارد در جلد اول آمده و تکرار نکرده ایم.گرچه بارها در این کتاب نیز از آنها صحبت شده است.
۸- تمامي اطلاعات کتاب از اسناد صوتي و كتبي و گفتگوها و سایتهای معتبر خبری نقل شدهاند.
۹- كتاب، پژوهشي است. اما مخاطب آن فقط پژوهشگران نيستند. در نتيجه پاورقيهايِ معمول و شكل رسمي متن پژوهشي را مشاهده نميكنيد. كوشيدهام به ويژه در فصل گاهشمار، نثر رواني وجود داشته باشد كه خواننده، بتواند آن را دنبال كند.
۱۰- کتاب کنونی در سه فصل ارائه شده است. فصل اول گاهشمار فعالیت های خانه تئاتر است. مجموعه طرح ها،نشست ها، تعاملات با نهادهای دیگر، پیشرفت ها و ناکامی ها، محتوای این فصل را تشکیل میدهد.در فصل دوم فعالیت های انجمن ها و کانون های خانه تئاتر ثبت شده اند.مجموعه جشنواره ها، همایش ها،نشست ها،انتشارات، طرح های اجرایی و پروژه ها. در فصل سوم توضیحات لازم درباره فعالیت های جنبی خانه تئاتر آمده است. از جمله فعالیت برای تشکیل چند انجمن دیگر که به ثمر نرسیده است.
۱۱- منابع کتاب عبارتند از : نوارهاي صوتي موجود در خانه هنرمندان ايران،نوارهاي صوتي موجود درخانه تئاتر،صورتجلسههاي هيأت مديره و انجمنهاي خانه تئاتر،مطبوعات و سايتهاي خبري،گفتگوهاي شفاهي با افراد،نشريات و بولتنهاي خانه تئاتر،نشریات و بولتن ها و سایت های سازمان ها و نهادهای مطرح شده در این کتاب،سایتهای خبری ،بریده جراید و نامههای موجود در خانه تئاتر و نهادهای مرتبط با آن.
به نظر میرسد مشابه این فعالیت در مورد دیگر تشکل ها نیز ضروری به نظر میرسد. باشد که چراغ راه آنها قرار گیرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.