کتاب در آن سوی ماشه /کسی هنوز نفس می کشد
کتاب «در آن سوی ماشه، کسی هنوز نفس میکشد» تنها گزارشی از یک جنگ کوتاه اما خانمانسوز نیست؛ این کتاب پژواکی است از وجدان جهانی، تلاشی برای ثبت حقیقت و مقاومت در برابر فراموشی. اثری که میان اسناد حقوقی و دلنوشتههای عاشقانه، میان روایتهای شخصی و تحلیلهای حقوق بشردوستانه پلی میسازد و نشان میدهد جنگ، چیزی فراتر از نبرد ارتشهاست؛ زخمی است بر پیکر کرامت انسانی.
این کتاب از دل دوازده روزی سر برآورده که در تقویمها به سطرهایی خشک تقلیل یافت، اما در جان مردمان، به زخمی ماندگار و حافظهای خونین بدل شد. روزهایی که در آن خانه به سنگر، کلاس درس به بیمارستان و خیابان به میدان مرگ و زندگی تبدیل گشت. نویسنده، دکتر نیروانا مهرآیین ــ پژوهشگر حقوق بینالملل و فعال صلح ــ از میان دود، آوار و شلیکها نه فقط صدای گلوله، که زمزمههای مادران، نامههای نیمهنوشته، خندههای ناتمام کودکان و عشقهای محاصرهشده در دل جنگ را بازتاب داده است.
این اثر، هم زمان سندی حقوقی و روایتی شاعرانه است. در یک سو، بر اساس اصول حقوق بینالملل بشردوستانه و کنوانسیونهای ژنو، به عدم مشروعیت این جنگ و نقض آشکار قواعد بنیادین پرداخته میشود: از هدف قرار دادن غیرنظامیان تا استفادهی ابزاری از وحشت. در سوی دیگر، کتاب با زبان خاطرات و دلنوشتهها، تجربهی زیستهی مردمی را زنده میکند که در میانهی آتش، هنوز به عشق، امید و زندگی دل بستهاند.
«در آن سوی ماشه، کسی هنوز نفس میکشد» از جنس متون رسمی نیست؛ این کتاب یک شهادتنامه است. شهادتی بر اینکه جنگ تنها دیوارها را ویران نمیکند، بلکه حافظهی جمعی، رویاهای نسلها و ریشههای اعتماد میان انسانها را میسوزاند. نویسنده با نگاهی فراتر از مرزهای ملی، روایت خود را به تجربهای جهانی پیوند میزند: به مادرانی در هر گوشهی جهان که فرزندشان را در هیاهوی خشونت از دست دادهاند، به کودکانی که نخستین لالایی زندگیشان صدای انفجار بوده است، و به همهی آنان که در برابر جنگ، انسانیت را بهسان آخرین سنگر پاس داشتهاند.
کتاب در فصلهای گوناگون، بافتی از دلنوشتهها، خاطرات، تحلیلها و داستانهای کوتاه را در هم میتند. گاهی همچون گزارشگری دقیق، بندهای کنوانسیونها و اسناد سازمان ملل را روایت میکند و گاهی به زمزمهی عاشقانهای بدل میشود که از ویرانهها سر برمیآورد. از «نامهای از دل آوار به آینده» گرفته تا «آواز خاموش معشوق در سایهی جنگ»، هر روایت تکهای است از پازلی انسانی که تصویر بزرگتر آن، بازتاب رنج و امید بشر در برابر خشونت است.
در این کتاب، عشق و عاشقی نه در حاشیه، که در متن جنگ حضور دارند: عشقی که در پناهگاه زاده میشود، در زیرزمینهای تاریک جان میگیرد، و حتی در لحظهی وداع، همچون چراغی روشن بر تاریکی غلبه میکند. مهرآیین نشان میدهد که در دل بیرحمترین جنگها نیز، انسانیت با ریشههایش در دل خاک، هنوز سبز است.
«در آن سوی ماشه، کسی هنوز نفس میکشد» نه تنها روایت دوازده روز جنگ است، بلکه دعوتی است به ایستادن در برابر بیعدالتی و فراموشی. این کتاب به یادآور میشود که هر ماشهای که فشرده میشود، تنها جانها را نمیگیرد؛ بلکه اعتماد جهانی، امید بشری و کرامت انسانی را نشانه میرود. اما در همان سوی ماشه، هنوز کسی نفس میکشد؛ کسی که زندهبودنش گواه ایستادگی است و امیدش، سندی بر اینکه انسانیت هرگز بهکلی خاموش نخواهد شد.
این کتاب هم سندی تاریخی است، هم روایتی شاعرانه؛ هم مرثیهای برای معصومیت ازدسترفته و هم سرودی برای ایمان به صلح. به زبان حقوق سخن میگوید و با زبان شعر نفس میکشد. در نهایت، آنچه باقی میماند نه فقط روایت دوازده روز جنگ، بلکه حقیقتی است عمیقتر: اینکه حافظهی انسان، اگرچه زیر آوار مدفون شود، باز روزی از دل خاکستر برخواهد خاست.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.