کتاب من در نگاه من
در جهانی که انسان مدرن را میان انبوه دادهها، شتابهای بیوقفه و عطش بیپایانِ مصرفگرایی پراکنده ساخته است، ندای بازگشت به درون، ندای بازاندیشی در حقیقت «من» بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد. کتاب «من در نگاه من» نوشتهی دکتر نیروانا مهرآیین، همچون فانوسی در این ظلمتِ معاصر میدرخشد؛ نه بهعنوان مجموعهای از گزارههای علمی صرف یا نقل قولهای پراکنده، بلکه به مثابهی طرحی جامع برای مواجههی دوباره با انسان، با کرامت او، با رنجهایش و با پرسشهای بنیادینی که از نخستین لحظهی تاریخ تا امروز، در ژرفای وجود بشر جاری بوده است.
این اثر، در مرز میان فلسفه و عرفان، میان روانشناسی درونی و جامعهشناسی جهانی حرکت میکند؛ جایی که انسان را نه فقط به عنوان فردی منزوی، بلکه به مثابه موجودی جهانوطن و حامل میراثی مشترک از نور و رنج بازمیشناسد. دکتر مهرآیین در این کتاب، نگاه خود را بر بنیاد کرامت انسانی مینهد؛ کرامتی که در اعلامیههای جهانی حقوق بشر پاس داشته شده، در متون توحیدی و کلام پیامبران وعده داده شده، و در تجربههای زیستهی هر انسان ــ خواه در شرق یا غرب، شمال یا جنوب ــ حقیقتی انکارناپذیر دارد.
اما «من در نگاه من» صرفاً بازگویی این اصول نیست؛ بلکه شکافتن پردههایی است که میان انسان و حقیقتِ خویش افتاده است. نویسنده با پرسشهایی ژرف و گاه دردناک، خواننده را به مواجههای بیپرده دعوت میکند:
آیا «من» همان صدای خاموشی است که در دل زخمها و شکستها همچنان باقی میماند؟
آیا «من» در نگاه دیگران معنا مییابد یا در بازتاب آینهی درون؟
و اگر انسان جهانی، در پی صلح، آزادی و برابری است، نخستین میدان این مبارزه جز در قلمرو «خود» کجاست؟
در این کتاب، فلسفه تنها بازی ذهنی نیست؛ بلکه راهی است برای بازاندیشی در سرنوشت انسان. حقوق جهانی و کرامت انسانی تنها مفاهیم حقوقی نیستند؛ بلکه تذکریاند به ما که هر انسان، حتی در اوج ضعفها و زخمهایش، حامل نوری الهی است. جامعهشناسی در این اثر، نه صرفاً مطالعهی نهادها و ساختارها، که روایتی است عارفانه از همسرنوشتی انسانها در جهانی مشترک.
دکتر مهرآیین از خلال تأمل در ضعفها و دردهای آدمی، ما را به عمق یک پرسش عارفانه میبرد: آیا رنج، صرفاً نقص و فقدان است، یا پلی است برای عبور از ظاهر به حقیقت؟ گاهی پاسخها را در حکمت کتابهای توحیدی میجوید، گاهی در اصول بنیادین حقوق بشر، و گاه در تجربهی شخصی هر انسانی که در جستجوی معنا، تنهایی و بیپناهی را زیسته است.
قدرت «من در نگاه من» در آن است که جهانهای گوناگون را با هم پیوند میزند: جهان فلسفه با جهان عرفان، جهان دین با جهان حقوق، جهان فرد با جهان جامعه. از یکسو یادآور کلام فیلسوفان بزرگ است که انسان را موجودی پرسشگر و در مسیر شدن میدانستند، و از سوی دیگر پژواک آیاتی است که انسان را خلیفهی خداوند بر زمین میخواندند. از یک سو تأکید دارد بر حقوق جهانشمول که هر انسان صرفاً به دلیل «انسان بودن» شایستهی آن است، و از سوی دیگر ما را متذکر میسازد که کرامت حقیقی، نه در سندها و قوانین، که در نگاهِ ما به خود و دیگری معنا مییابد.
این کتاب، همچون آیینهای هزاروجهی، انسان را در تمامی ابعادش مینمایاند: در شکوه آفرینندگی و در ضعف شکست، در نور ایمان و در تاریکی تردید، در لحظات همبستگی جهانی و در تنهایی بیکران فردی. هر صفحه، خواننده را به تأملی نو میکشاند و هر فصل، بذر پرسشی تازه در ذهن او میکارد.
«من در نگاه من» کتابی است که بهسختی میتوان آن را در یک طبقهی سنتی جا داد؛ نه صرفاً اثری فلسفی است، نه روانشناسی صرف، نه صرفاً عرفانی و نه جامعهشناسی خشک. بلکه تلفیقی است هنرمندانه و ژرف از همهی این ساحتها؛ تجسمی از روحی که میخواهد هم فرد را از درون بیدار سازد و هم جهانی بهتر را در بیرون نوید دهد.
این کتاب خطاب به همهی انسانهاست؛ به آنان که میخواهند در میان شتاب و هیاهوی مدرن، لحظهای مکث کنند و خود را بازیابند؛ به آنان که از بیعدالتیها و شکافهای جهانی رنج میبرند و در پی پاسخی انسانیترند؛ به آنان که ایمان دارند پرسشگری، برتر از پاسخهای آماده است؛ و به آنان که میدانند هر گام در راه شناخت خویش، گامی در راه ارتقای جهان است.
در نهایت، «من در نگاه من» دعوتی است به سفری بیانتها؛ سفری که مقصدش نه جایی بیرونی، که خویشتن خالص و حقیقت انسان است. کتابی که هر بار خواندنش، همچون طلوعی تازه بر روح، آغازِ سفری دیگر است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.